اوخواهد امد
19 آذر 1392 توسط باهری
تو اين دنياي شلوغ به راحتي بدونه اين بدونيم يه كسي غريب تنها فقط منتظره يك نگاه ماست زندگي مي كنيم بدونه كشمكش بدونه فكر راحت
شلوغي ايام باعث شده فكر كنيم زندگي هميني كه داريم !
اما زندگي همين نيست .گاهي به اين مي انديشم تا كي بايد زندگي كنم .اقاي من ميشنوي صدايم را “نبود شما زندگيم را پوچ وبي معني كرده.
اقا!!!!
بگو حرف بزن سكوت نكن سكوتت جگر سوز است .سكوتت چنان ميسوزاندم كه اه از جگر مي كشم .
قصه نبودنت دنيا را تاريك كرده .روشنايي دنياي من كي كجا چه وقت هنگامه ديدار است ………………..
حرفهايم ته زبانم گير كرده بيا وگير زبانم را باز كن اي گره گشاي عالم.