فرق عشق ومحبت
فرق عشق و محبت
×موضوع«محبت»،سيرت است و موضوع«عشق»،صورت.
«محبت»را توان بر هزار نفر داشت كه فرقى در زن و مردى و كوچك و بزرگى آنان نيست،
اما«عشق»را جز به يك فرد،نتوان داشت آنهم حورىوش و جميل.
×در«محبت»،فقط صفات و اعمال محبوب،در نظر جلوه مىكند و صورتش گاه به قاعده
تداعى كه همراه سيرت و عمل است،در نظر مىآيد،ولى هرگز مورد توجه ذهنى نيست و اگر
هم باشد،در مرتبه دوم اهميت است. اما در«عشق»،ابتدا صورت معشوق در نظر آيد،و اعمال و
سيرت متداعى،همجوارى با آن است.
و الا بدانها توجهى نيست. در«محبت»،حقيقت وجود محبوب را غالبا درست در ذهن ترسيم مىكنند.
اما در«عشق»،هر چه از معشوق،حتى مورد ديد هم باشد،باز«خيال»مقدارى در زيبائى آن
دستبرده و تصرف كرده است،لذا ليلى از ديده مجنون زيباست و از ديده واقع،غير آن است.
׫حب الشيء يعمي و يصم»،بعد از بروز«محبت»است كه عيبش را نمىبيند،ولى
در«عشق»هر
عيبش را حسن مىبيند و همان حسنش را بالاتر از حد واقع مىداند.
׫محبت»را روانشناسى در بحث«عواطف»ياد كرده (مثل علاقه به پدر و مادر و…)
اما«عشق»را
در بحث«شهوات و تمايلات شديد»بايد مطالعه كرد.
׫محبت»را با«عقل»سازش است و«عشق»را جز با«جنون»سر و كار نيست.
׫محبت»پاك است و پس از وصال هم دوام يابد و فزونى گيرد،ولى«عشق»آلوده است و
صورى،و با«وصل»تقليل يابد و گاه زايل شود.
׫محبت»را هجران نيست،زيرا روح و دل را بعد مكان از محبوب تاثير نكند،ولى«عشق»را
هجران پر سوز هست،و درد فراق.
ما مفهوم«محبت»را در«ولايت»درك مىكنيم و بس.